کفشهای این جاده برای دلتنگی من
زیادی گشادند
زبانم که روی این حرف دارد می رقصد
(جناب سوسور کیست که مرا یاری کند؟)
از این سطر به بعد عصای تیمور
لنگ را برمی دارم و جار می کشم که من بخدا
ایرانی هستم
سعی می کنم که هر چه ستاره است برای خودم نه ...
بریزم توی این خیابان
می شوم منهای هرچه آدم
امتداد این میکروفن هم می رسد به آسمان
هیچ کس امتداد شب را دنبال نمی کند
دارم از ساختمان می زنم بیرون
28/2/91
نظرات شما عزیزان: