قهوه ای نیمه
قهوه ای نیمه
جنون
دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,  توسط مهدی راجی

 

من جنون دارم که می نویسم به خون همه ی خودکارای دنیا تشنه ام، می دونید چرا؟

با شمام کتابهای لعنتی بی مقدار! چیه؟ چرا جواب سؤالم رو نمی دین؟ خسته شدین؟ هیچ چیزتون با من مشترک نیست نه حرفتون، نه زبونتون؛ امّا من با زمین درد مشترکی دارم، امشب می خواهم به همه ی مخترع های دنیا نامه بنویسیم که چقدر تنهام،                                                                 می خوام مثل زمین باشم تعجب می کنین؟

داشتم وصیت نامه زمین رو می خوندم که چه دل پری داشت از این آدمها، خونه ها ، درختها، دریاها ... . توی وصیت نامه اش می گفت تو همه ی این سالها از خودم           می پرسم ، مگه من چه گناهی کردم که با همه ی وسعتم بیشتر شبیه یک پل عابر پیاده شدم؟ هِه مسابقه است هرکی که از این پل بهتر و سالمتر رد بشه برنده است؛ من         همه ی این ها رو توی بغلم جا می دم . اونوقت اونا بی شرمانه می رن زیر پوستم، اسمش هم گذاشتن تقدیر. چه مزخرف. می خوام خون همه ی خودکارای دنیا رو بریزم . چون هیچ کدومشون از تنهایی زمین دل گیر نشدن، مربع، مستطیل، مثلث، دایره از این همه حجم بی خاصیت حالم بهم می خوره ، بازم جواب نمی دین؟ بازم تکرار ، بازم تکرار یکنواخت تیک تاک ساعت که هِی پنج می زنه می گه دیگه بر نمی گردم، عشق من ناز نکن که بغض من پایان نداره، خاک عشقم که پاک و بی ریاست، توی خیابان که قدم می زنی چشم آدمها رو می بینی که دارند تو رو تیکه پاره می کنند، دختره توی خیابون تو چشات زل می زنه و لباش می گن دوست دارم و چشماش می گن متنفرم. این ها رو چرا هرچی تو شماها می گردم پیدا نمی کنم. حال می خوام اینها رو بنویسم که بگم ... .

صدای کلید تو کل اتاق پیچید، از جایش بلند شد و داد کشید، - من که دگه بلند نزدم، دیگه واسه چی اومدین؟

مرد که توی نور بیرون از اتاق پنهان شده بود کمی جلوتر آمد و دستش را روی شانه های او گذاشت و با تبسمی که از صدایش پیدا بود آرام گفت :

- من درد مشترک تو و زمین رو می دونم ، می خوام بزارمت تو بغل زمین، شما دو تا با هم راحت ترین.

خرداد 1388

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





_________________________________________________________________________________
     
 
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
nikon_vista2001@yahoo.com
آرشیو
مطالب قبلی
     دستی تا خدا نیست!
خبر از یک نمایشنامه
شعری از جنس تو
رنگ پيراهن...
حکم
عاشقانه تقدیم به معشوق
شعر تمام شد !
معاشقه با زمین
یا اهورامزدا
دلتنگی
دل نوشته
داستان
خورشید دیگر از مهتاب خوشش نمی آید. خورشید ...
آناهیتا
شهیدلحظه
تقدیم به مادرجون و پدرجون
تقدیم به معشوقه من که از یک خیال فراتر است!
ماهی قرمز
شعری نه برای زیستن
دردنامه
نویسنده
لینک ها
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهایی و آدرس mehdiraji.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینکها
امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 4560
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 4560
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1