قهوه ای نیمه
قهوه ای نیمه
سیگار
چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,  توسط مهدی راجی

زدم به آخرش ، آخر رفتن، ماندن آخرین پک سیگارم هم کشیدم، توی تاریکی شب انگاری نور خورشیدی که به حد انفجار رسیده باشد خودش را نشان می دهد.

**

چه غم بزرگی داری وقتی می بینی و فریادی داری که می خواهی از عمق وجودت بکشی؛ امّا انگاری چیزی راه صدایت را بسته باشد از گلویت بیرون نمی زند، می مانی بین ماندن و رفتن ، به عکس روی طاقچه خیره می شوی که چقدر جوان و زیبا بودی. به این مثال که زیباتر از تو دیگر در این دنیا نیست، می زنی به کوچه از خانه تا کوچه سکوت عجیبی است که تمام گوشَت را احاطه کرده است، چیزی شبیه یک تیک تاک ساعت فقط تصویری سیاه و سفید را در ذهن تو نقش می بندد که آرام آرام جلوی چشمانت رنگی می شود ، ایستاده ای سر کوچه با آن هیاهوهای آرام دنیای بی صفت که صدای دلنواز کهنه خرین در گوشت تصویری از اشک پردرد پدر را در چشمانت تداعی می کند که نیمه شب وقتی همه خوابیده بودند نقش می بندد که آرام بی آنکه جز خدا نشنود زیر لب می گفت :

- خدایا شکرت؛ امّا اینم شد زندگی؟ حتی چون یه تکه نان هم ندارم که بگذارم جلوی زن و بچه ام.

این جمله را که می شنوی خودت را می رسانی به مرد کهنه خرین آنجائی که چشمانت قرمز شده است و اشک سراسر گونه هایت را احاطه کرده است با صدائی که فقط مرد کهنه خرین بشنود می پرسی :

- یه کفش دارم که تازه خریدم، چقدر می خری؟

مرد کهنه خرین را می بینی که سرش را پایین می اندازد ، می رود . دختری بی روسری سرش را از پنجره بیرون می اندازد و داد می زند :

- هی آقا دو تا قابلمه داریم که خیلی وقته نتونستیم توش غذا درست کنیم چقدر می خرین؟

مرد کهنه خرین می ایستد و نگاهی به دختر می اندازد می گوید :

- آره دخترم بیار پایین ...

دختر را می بینی که از سکوی پنجره غیبش می زند و خودت را می بینی که چقدر غمگینی.

از خودت می پرسی این خانه ها بدون خاطره ها چه ارزشی دارد؟

دوباره می روی به خانه و خودت را در آینه ی شمعی که کلّی خاک روی آن نشسته می بینی و دستی به چروکهای روی صورتت می کشی و بین رفتن و ماندن ، رفتن را انتخاب می کنی.

مهدی راجی ؛ خرداد 1388  - 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





_________________________________________________________________________________
     
 
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
nikon_vista2001@yahoo.com
آرشیو
مطالب قبلی
     دستی تا خدا نیست!
خبر از یک نمایشنامه
شعری از جنس تو
رنگ پيراهن...
حکم
عاشقانه تقدیم به معشوق
شعر تمام شد !
معاشقه با زمین
یا اهورامزدا
دلتنگی
دل نوشته
داستان
خورشید دیگر از مهتاب خوشش نمی آید. خورشید ...
آناهیتا
شهیدلحظه
تقدیم به مادرجون و پدرجون
تقدیم به معشوقه من که از یک خیال فراتر است!
ماهی قرمز
شعری نه برای زیستن
دردنامه
نویسنده
لینک ها
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهایی و آدرس mehdiraji.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینکها
امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 4313
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 4313
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1